رسیدن به آرزوهای بزرگ فقط با ۴ تکنیک ترک ساحل امن
آرزوهای بزرگ چیزی است که هر انسان برای خود دارد فقط آرزوهای ما با هم فرق میکند. تا به حال کسی دیدین که بگه من آرزویی ندارم!
قبل از هر کس به شخص خودم هستم که چندین سال در جزیرهای گیر کرده بودم که همه اسم ها را میتوانم بر روی آن بگذارم، اما به کمک یک استاد و دوست عزیز دل از جزیره عذر و بهانههای خود کندهام و به امید روزهای بهتر رو به جلو پیش میروم. همین جا از استاد بزرگوارم کمال تشکر را دارم. |
البته تفاوت در داشتن آرزوی بزرگ خیلی فرق داره شاید آرزوی یک فرد خریدن یک ماشین سواری معمولی باشه و شاید برای یک نفر ریاست کشور فرقی نداره؛ به هر حال برای رسیدن به آرزوی خودت باید از جزیره آرامشی که برای خودت ساختی دل بکنی!
منظورم منطقه راحتی هست که هر کدوم از ما برای خودمون ساختیم و توی اون غرق هستیم.
اینو مطمئن باشید که همیشه یک پله برای بهتر شدن وجود داره.
امیدوارم که فیلم دور افتاده(Cast Away) محصول سال ۲۰۰۰ با بازی عالی تام هنکس رو دیده باشید؛ تا بهتر بتونید با مقاله ارتباط بر قرار کنید.
اگر هم ندیدن حتما دانلود کنید تا نهایت تلاش و ترک ساحل امن برای ادامه زندگی ببینید.
در این مقاله سعی میکنم از بعضی سکانسهای این فیلم برای توضیح بهتر استفاده کنم.
فهرست مطالب
۱. آرزوهای بزرگ خود را تعیین کنید
اگر میخواهید موفقیت به شما لبخند بزند باید آرزوهای بزرگ خود را از میان هزاران آرزوی خود جدا کنید و به عنوان بزرگترین آرزوهای خود برجسته کنید.
آرزو اگر فقط آرزو بماند هیچ فایدهای ندارد سعی کنید از کمال گرایی فاصله بگیرید و به آرزوی خود شکل واقعی تری بدهید.
در مورد این تکنیک در قسمتی از فیلم دور افتاده چاک نولاند برای رسیدن به تکنیک اول ما ۴ سال زمان صرف کرد! حتما میپرسید چطور؟
خوب در فیلم میبینید که تا مدتی چاک فقط منتظر یک کمک از بیرون بود؛
بعد از مدتی نشانه هایی برای هواپیما و کشتی ها درست کرد
تا شاید از دور اونو ببینند اما فایده ای نداشت.
قایق آرزوهای خود را بسازید
چاک ۴ سال را به این صورت گذراند. البته در طول این ۴ سال برای خود از یک توپ والیبال یک دوست به نام ویلسون ساخت تا از تنهایی و حرف نزدن با کسی دیوانه نشود.
دوست عزیزم تو چند سال به این صورت گذراندی هنوز هم منتظر کمک از بیرونی؟
وقتش نرسیده که مثل چاک نولاند کلکی از چیزهای در دسترس خودتون بسازید و بزنید به دل اقیانوس؟
۲. آرزوهای بزرگ خود را بنویسید
بعد از مشخص کردن آرزوهای بزرگ خود و گذراندن از فیلتری
که کمال گرایی را از آنها حذف میکند نوبت به این میرسد
که کلید واقعیت را بردارید و در آرزوهای بزرگ خود را با نوشتن آنها باز کنید!
بله اگر فقط آرزوهای خود را مکتوب کنید ذهن شما نیمی از مسیر موفقیت را پذیرفته است.
در فیلم هم به همین صورت میبینید که چاک چطور عزم خود را جزم میکند و با اطلاعاتی که از قبل دارد موقعیت تقریبی خود را بر روی زمین میکشد و بعد برای خود یک نقشه راه را ترسیم میکند.
شما چه میکنید موقعیت خود را در اقیانوس کار حرفهای خود میدانید.
نقشه راه خود را تهیه کردهاید؟
همین حالا شروع کنید و موقعیت خود را نسبت به رقبا بسنجید، از نقطه ای که همین حالا در آن هستید نترسید.
شما در حال تدارک و ترسیم نقشه راه خود هستید تا مثل چاک جزیره را ترک کنید.
فراموش نکنید اگر در جزیره بمانید هیچ چیز گیر شما نخواهد آمد.
پس شروع کنید قلم و کاغذ را بردارید!
۳. مسیر خود را مشخص کنید
در واقع در مراحل قبلی شما بدون اینکه بدانید در حال مشخص کردن مسیر برای رسیدن به آرزوهای بزرگ خود بودید. در همه جا به این مراحل تعیین اهداف یا هدف گذاری میگویند.
اما شما در اینجا خیلی بهتر توانسیتید این کار را انجام دهید.
اگر همین حالا دست به کار نشوید مانند چاک که ۴ سال در جزیره ماند شما هم باید در جزیره تنهایی و شاید بی پولی و هر اسم دیگری که شما در موقعیتی که هستید برای آن تعیین میکنید بمانید.
عزم خود را جزم کنید، تمرکز کنید، شجاعانه تصمیم بگیرید و مسیر قطعی خود را تعیین کنید.
چاک با یک نقشه و مسیری که برای خود تعیین کرده بود و با استفاده از موقعیت مناسبی که در دریا برای خود دید مسیر خود را تعیین کرد.
شما هم شروع کنید!
چند سال است که در جزیره خود ایستادهاید؟
میدانم ساحل بسیار خوبی دارد؟
همه چیز راحت به نظر میرسد.
اما تا کی می خواهید به ساحل امن بچسبید منظورم همان منطقه راحتی است.
۴. ساحل امن را ترک کنید
هرگز نمی توانید از اقیانوس رد شوید، مگر آنکه جرأت چشم برداشتن از ساحل را داشته باشید.
کریستف کلمب
به سخت ترین و هیجان انگیزترین تکنیک در این مقاله رسیدهایم!
شما هم مثل چاک باید تمام پل های پشت سر خود را خراب کنید، باید از چیزهایی که دوست دارید دل بکنید.
اگر واقعا با تمام وجود به دنبال آرزوهای بزرگ خود هستید.
بدانید در مسیر آرزوهای بزرگ خود باید فکری بزرگ داشته باشید.
چاک برای زندگی خود جنگید حتی مرگ را لمس کرد.
او دوست خود یعنی ویلسون که همدم او در جزیره بود را از دست داد.
او میدانست که در مسیر پیش روی خود موجهای بزرگ او را به ساحل بر میگرداند
اما با تمام قدرت ایستادگی کرد.
بیاید با خود صادق باشیم هر کدام از ما در جزیره خود گیر کرده ایم
و به ساحل آرام و زیبای آن عادت کردهایم و هرگز دوست نداریم که آن را ترک کنیم!
اما وقت ترک ساحل فرا رسیده!
بیشتر بخوانید:
استیون هاوکینگ ، دیگر حق ندارید بهانه بیاورید!
کار آفرین هرگز بازنشسته نمیشود
حفظ انگیزه با ۸ راهکار ساده و کاملا کاربردی
ترس چیست ؟ ۶ ترسی که هر کارآفرین باید بر آنها غلبه کند
هدف گذاری به سبک بانجی جامپینگ